عدهای نمیخواهند اثری از مردمسالاری باشد
برای مرجع روی عنوان کلیک کنید
شیخ قدرت الله علیخانی چند روز پیش دعوت خبرگزاری ایلنا را پذیرفت و با حضور در تحریریه ایلنا از بخشهای مختلف خبری بازدید کرد. در حاشیه این بازدید، علیخانی در گفتوگو با ایلنا از دغدغههایش نسبت به تخریب شخصیتهایی که از آنها با عنوان استوانههای انقلاب یاد کرد سخن گفت.
میگوید در ابتدای دولت سیدمحمد خاتمی با او نبوده و در انتخابات76 هم، ناطق نوری را به خاتمی ترجیح داد؛ اما در عین حال اضافه میکند که در حال حاضر، دید و نگاهم نسبت به آقای خاتمی زمین تا آسمان فرق کرده است. عضو فراکسیون خط امام (ره) مجلس شورای اسلامی میافزاید: من امروز آقای سیدمحمد خاتمی را انسان متعبد، باشخصیت، با گذشت، انسان بزرگ و یک شخصیتی میدانم که واقعا ناروا و ناجوانمردانه به او حمله میشود.
او با بیان اینکه در سالهای ریاست جمهوری احمدینژاد، شخصیتهایی چون آیت الله هاشمی، ناطق نوری، موسوی خوئینیها، سیدحسن خمینی، سیدمحمد خاتمی و... مورد هجمه و تخریب شخصیتی قرار گرفتند، گفت: از روزی که آقای احمدینژاد به عنوان رئیس جمهور مطرح شد، تمام سعی خود را کرد تا این روحانیون اثر گذار در جامعه و مفید برای انقلاب و نظام را از صحنه خارج کند؛ بقیه افراد را هم تخریب کرد تا مدافعان اصلی انقلاب اسلامی را به حاشیه براند.
عضو فراکسیون خط امام (ره) مجلس شورای اسلامی معتقد است،روند فعلی اداره کشور در امور اجرایی حرکت در مسیر غلط و غیر صحیح است. وقتی از او پرسیدم چگونه میتوان این روند غیر صحیح را اصلاح کرد میگوید باید فضای باز سیاسی در انتخابات آینده مجلس فراهم شده و اصلاح طلبان هم در آن حضور داشته باشند. شیخ قدرت الله علیخانی در گفتوگو با ایلنا در پاسخ به این سؤال که چه ساز و کاری باید فراهم شود تا اصلاح طلبان در انتخابات حضور پیدا کنند، میگوید: نظام باید سعه صدر خود را بالا برده و شورای نگهبان هم باید نشان دهد میخواهد تعامل بیشتری داشته باشد.
مشروح گفتوگوی صادق چهرقانی خبرنگار ایلنا با حجت الاسلام و المسلمین شیخ قدرت الله علیخانی را در ادامه بخوانید:
*شما از ابتدای روی کار آمدن دولت محمود احمدینژاد در سال84، از منتقدان او بودید؛ شاهدیم که برخی از حامیان پیشین آقای احمدینژاد هم، امروزه به منتقدان او تبدیل شدهاند، آن هم منتقدانی سر سخت؛ حال آنکه بسیاری از این افراد، روزگاری در مقابل افرادی که اشکالاتی را به آقای احمدینژاد وارد میکردند و از جمله در مقابل خود شما، موضع میگرفتند. این شرایط را چگونه ارزیابی میکنید؟
امام راحل همواره میفرمودند که افراد و شخصیتهای مؤثر در جامعه و مفید برای مردم، همیشه مورد هجمه و تخریب افراد قدرت طلب و بیاخلاق هستند، برای اینکه این افراد از همین افراد مفید برای جامعه نگران هستند. منتها یک چیز را که شاید این وسط ماجرا فراموش کرده باشیم، آن خواست خداست، که او چه بخواهد. و الا اگر همه ما هم دست به دست هم دهیم که کسی را پایین یا بالا ببریم، این اعتقادم است که اگر خدا نخواهد، همه چیز بر عکس میشود. میبینیم خیلیها دست و پا میزدند و سعی میکردند با تخریب دیگران بالا بیایند، اما آیا واقعا بالا آمدهاند؟ و آیا در میان مردم، جایگاه، آبرو و قداست دارند؟ هیچ وقت فحش و تخریب برد نداشته است؛ ممکن است مدت زمان کوتاهی که فضا مسموم میشود، حرفهای دروغ بٌرد داشته باشد، مانند حرفهایی که در مورد هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری بیان شد؛ اما آیا الان هم کسی بیاید و در تلویزیون این حرفها را بزند، باز هم بٌرد دارد؟ نه؛ نه تنها برد ندارد که مردم مسخره هم میکنند. اصولا آنچه که غیر واقعی است، از زبان هر کسی جاری شود، فقط زمان کوتاهی برد دارد؛ به قول قدیمیها، آبها که از آسیاب بیافتد، حنای اینها رنگی ندارد و این یک واقعیتی است. ما هم به افرادی که اعتقاد داشتیم و داریم، هیچ وقت تحت تأثیر این قضایا قرار نگرفتیم و الا شما نگاه کنید، میبینید که خیلیها چهره عوض میکنند و به نوعی تابع شرایط و فضا میشوند. خود من از اول اعتقاد به احمدینژاد نداشتم، الان هم ندارم، روز به روز هم بر اعتقاداتم راسختر میشوم، اما از آن طرف، از اول به هاشمی رفسنجانی ایمان داشتم، و الان هم ایمانم به او به خاطر مردمیتش، روز به روز بیشتر میشود. این بستگی به افراد دارد.
ولی آنچه مسلم است این است که یک سری از مسائلی که امروزه در جامعه ما هست، اینها را زمان بنی صدر هم داشتیم؛ در واقع تکرار تاریخ است. اولا که ببینید هیچ کسی نمیتواند بگوید فلان شخص بدون عیب و نقص است. همه ما انسان هستیم و دارای عیب و نقصها و اشکالاتی هستیم؛ منتها باید در مقابل افراد مختلف، ضعف و قوتها را با هم سنجید و بر اساس آنها حرف زد. کما اینکه بسیاری از انسانها را وقتی بررسی میکنیم، میبینیم خوبیها و جنبههای مثبتشان، بسیار بیشتر از جنبههای منفی آن هاست.
*به تخریب شخصیتها اشاره کردید؛ و گفتید که مشابه این اوضاع در زمان بنی صدر هم بود؛ قدری بیشتر توضیح دهید؟
من نظر امام (ره) را گفتم که در مقابل شخصیتهای انقلابی چگونه برخوردی داشتند. در زمان امام راحل هم تخریب شخصیتها اتفاق میافتاد. دار و دسته بنی صدر حملات تندشان مربوط به شهید بهشتی، آقای خامنهای و آقای هاشمی بود و تمام تلاش بنی صدر این بود که این سه نفر را از صحنه خارج کند. چون او میفهمید که آینده انقلاب، از طریق این شخصیتها باید ادامه پیدا کند و لذا همه تلاش خود را علیه اینها انجام میداد. امام خمینی (ره) آن وقت برای آگاهی جامعه و حمایت از این شخصیتها فرمودند که دشمن، هیچ وقت سراغ آخوندی که آهسته آهسته به مسجد رفته و نماز میخواند و بر میگردد و کاری با سیاست ندارد، نمیرود. ایشان اضافه میکردند که نوعا حمله، هجمه و تخریب دشمن، متوجه آخوندها و شخصیتهایی است که اینها صاحب نفوذ کلمه در جامعه و در میان مردم هستند و سیاست میفهمند. چون اینها میفهمند دنیا چه خبر است. امام راحل میدانستند که این شخصیتها و شخصیتهای مشابه آنها، در اتفاقاتی که در کشور میافتد و در شرایط بحرانی، برای رفع مشکل مؤثرند و میتوانند برای کشور و جامعه نقش مفید داشته باشند، لذا اصرار میفرمودند که اینها همیشه مورد هجمه و تخریباند. بعد از گذشت سالها از پیروزی انقلاب، ما هنوز هم آن حالات را میبینیم؛ یعنی در این سالهای اخیر آقای احمدینژاد از روزی که آمد، تمام سعی خود را کرد که این روحانیون اثر گذار در جامعه و مفید برای انقلاب و نظام را از صحنه خارج کند و تخریب آیت الله هاشمی رفسنجانی هم در همین راستا بود؛ رهبری را هم دیگر زورش نمیرسید و آخرش رسید به تمرد و سرپیچی از دستور و فرمان ایشان که 11روز قهر کرد تا نشان دهد مخالف نظر رهبری است. بقیه افراد غیر از رهبری را هم تخریب کرد تا مدافعان اصلی انقلاب اسلامی را به حاشیه براند.
*به نظر میرسد جریانی نمیخواهد آیت الله هاشمی رفسنجانی و رهبری بیش از این به هم نزدیک شوند. ارزیابی شما از این مساله چیست؟
الان هم نمیگذارند؛ الان هم، همین جریانی که ذکر شد، دلشان میخواهد رهبری و هاشمی، یعنی دو استوانه انقلاب اسلامی، از هم جدا باشند. من میدانم آقای هاشمی چقدر دلش با آقای خامنهای است و به او علاقه دارد. غیر از مقام معظم رهبری و آیت الله هاشمی، من همیشه برای دیگر شخصیتهای دلسوز انقلاب از جمله آیت الله مهدوی کنی، آیت الله ناطق نوری، جناب آقای خاتمی، آقای موسوی خوئینیها و... هم احترام قائلم. همیشه هم سعی کردم در چارچوبی که مورد نظر رهبری معظم انقلاب است حرکت کنم و در مجلس هم همین راه را دنبال کردم.
*شما فرمودید، از اول اعتقاد به هاشمی رفسنجانی داشتم و الان هم دارم و از طرفی میگویید از اول هم اعتقاد به احمدینژاد نداشتم و الان هم ندارم و حتی تأکید دارید که بر این اعتقادات پیشین خود روز به روز راسختر میشوم. اما شما در ابتدای روی کار آمدن دولت سیدمحمد خاتمی از منتقدان او محسوب میشدید، اما رفته رفته نظرتان عوض شد و در برخی از سخنانتان از ایشان به نیکی یاد کردید؛ چه شد که این گونه شد؟
همان طور که گفتم، بسیاری از انسانها را وقتی بررسی میکنیم، میبینیم خوبیها و جنبههای مثبتشان، بسیار بیشتر از جنبههای منفی آن هاست، که یکی از این افراد جناب آقای سیدمحمد خاتمی است. بالاخره من دوره اول ریاست جمهوری آقای خاتمی در سال 76، با ایشان نبودم و با آقای ناطق نوری بودم؛ تا اواخر دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی من با آقای خاتمی ارتباط نداشتم؛ بعد جلسات دوستانه و مشترکی که با ایشان داشتیم، موجب شد، رفته رفته به هم نزدیک شدیم، و واقعا الان و در حال حاضر، دید و نگاهم نسبت به آقای خاتمی اصلا زمین تا آسمان فرق کرده است. من امروز آقای سیدمحمد خاتمی را انسان متعبد، باشخصیت، با گذشت، انسان بزرگ و یک شخصیتی میدانم که واقعا ناروا و ناجوانمردانه به او حمله میشود. یا همین طور جناب آقای موسوی خوئینیها را.
*حالا که صحبت جناب آقای موسوی خوئینیها پیش آمد بد نیست به این نکته هم اشاره کنیم که اخیرا ایشان هم مورد هجمه رسانهای برخی سایتها و روزنامهها قرار گرفتند. اما ایشان در اکثر موارد اتهاماتی که وارد آمد را تکذیب کردند؛ این فضایی که برای ایشان به وجود آمد را چگونه ارزیابی میکنید؟
آقای موسوی خوئینیها با خیلیها فرق دارد؛ به علت اینکه تعبد ایشان واقعا زبانزد است. نسبتهای ناجوانمردانهای که اخیرا به ایشان زده شد، همه را تکذیب کرد، اما دیدیم که مخالفین، تحمل تکذیب آقای موسوی خوئینیها را ندارند و میآیند و سایت ایشان را میبندند و فیلتر میکنند؛ خوب سؤال ما این است که شما اگر واقعا مشکل ندارید، چرا این گونه میکنید و نمیگذارید طرفی که به او تهمت زدهاید بگوید این گونه نیست؟ به آقای موسوی خوئینیها اتهام میزنند که شما اصلا در انتخابات ریاست جمهوری رأی ندادید؛ ایشان میگوید، چرا؟ من رأی دادم؛ یا اینکه میگویند فلان کار را شما این گونه کردی، جواب میدهند این گونه نبوده. اصلا تحمل ندارند که حرفهای ایشان را بشنوند؛ تحمل ندارند دروغها و اتهامات از سوی ایشان تکذیب شود؛ همین را اجازه نمیدهند و سایت ایشان را فیلتر میکنند؛ اینکه نمیشود. بالاخره کسی در جایگاه متهم است، این متهم میخواهد از خودش دفاع کند، چرا این اجازه را نمیدهید؟ من جواب این سؤال را میدانم، آنها نگراناند؛ برای اینکه حرف منطقی را مردم باور میکنند.
آقای موسوی خوئینیها؛ یک شخصیت بسیار متدین و چارچوب داری است و این گونه نیست که تحت تأثیر فلان اشخاص قرار گیرد. این تندرویهایی هم که بعضا بوده یا اتفاق افتاده یا شرایط به این سمت رفته، و الا ایشان اصلا منطقش این نیست. ایشان اهل مدارا و بحث منطقی هستند. آنهایی که از نزدیک ایشان را ببینند میفهمند که ایشان چقدر انسان منطقی است و چقدر معقول حرکت میکند. والا یک سری تهمتها و افتراها زدند، ایشان میآیند آن تهمتها را از خودش دور و از خودش دفاع کند و بگوید این گونه نیست، سایت او را میبندند و فیلتر میکنند. یا بعضا میآیند به دروغ از آیت الله شهید مطهری چیزی را نقل میکنند. یعنی از قول کسی نقل میکنند که الان در بین ما نیست. چطور از زبان زندهها چیزی را نقل نمیکنید؟
خب جناب آقای موسوی خوئینیها، بالاخره دادستان کل کشور در زمان امام خمینی (ره) و همینطور مشاور رهبری بوده؛ یک همچین کسی را میآیند و هرجور میخواهند و از زبانشان در میآید، فحش و ناسزا میدهند. طرف هم وقتی میخواهد از خودش دفاع کند میبینید که میآیند و میگویند چرا دوسال پیش حرف نزدی؟ خیلی خب؛ دوسال پیش صبر کرده شما فحشهایتان را بدهید، بعد که دیگه حرفی نداشتید و فحشهایتان تمام شد، ایشان بیاید از خودش دفاع کند؛ حالا چرا اجازه نمیدهید؟ بالاخره ما، دلمان میسوزد برای جامعهمان، که چرا این گونه نیروهای خوبمان مورد هجمه و حمله قرار میگیرند.
آنهایی که به شخصیتهای اصیل انقلاب حمله میکنند و میخواهند به آنها آسیب بزنند، هم به خودشان و هم به جامعه آسیب میزنند. ما میبینیم که هر وقت میخواهد فضای سیاسی کشور درست شود، عدهای به دروغ میآیند یک چیزی درست میکنند؛ یک فضاسازی دیگری درست میکنند، در صورتی که با واقعیات خیلی فاصله دارد. بعد هم گاهی کاه را کوه جلوه میدهند. در مورد همین مواضعی که اخیرا آقای موسوی خوئینیها اتخاذ کرد، باید پرسید که چرا یک عده ناراحتند؟ ایشان گفتند هر گونه مسائلی نسبت به قداست رهبری خدشه وارد کند، درست نیست؛ مخالفین همین را بر نمیتابند. به همین دلیل معلوم میشود که آن هدفی که برای تخریب طرف داشتند، خنثی میشود. وقتی که طرف میگوید من اعتقادم این است، میگویند نگذاریم از خودش دفاع کند. اینها یک بیماری در جامعه ماست، و متأسفانه یک عده از سیاسیون بیمارند؛ مخصوصا این جدیدالورودیها؛ اینها یک بیماری دارند که حیات خودشان را در تخریب دیگران میبینند؛ وقتی که یک عدهای در صحنه نباشند یک عدهای صحنه دار میشوند که رگ و ریشه نداشته باشند.
تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی